ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
دامن کوتاه نپوش دخترم!
الف) لا لا لا لا / گل پونه...
مگر می شود این کلمات جادویی را فراموش کرد؟
ب) زیرپوست ما آدمها، هزار هزار حس عجیب و متناقض جریان دارد. نگاه آدم ها، زائیده ی فکرشان است و همیشه عالی ترین رابطه های انسانی را در خط فاصله ای مابین مادر و فرزند یا پدر و فرزند تعریف شده است؛ ایران و جهان هم ندارد هرچند که صاحب ذوالفقار در محکمه ای فرمود: اگر کسی بر طبق آیین خود با مادرش ازدواج کند، از ما بر او حرجی نیست! گفت تا بفهمی حقوق بشر تا کجا. تا برای ابد نفهمیدن مان را گردن امیر نیاندازیم!
نمی شود عمری لالایی در گوشی زمزمه کرد، تیمارش کرد، لباس پوشاندش، تبداری اش کرد و دست آخر این نگاه پدرانه را به طرفه العینی بدل به نگاه آمیخته با هوس کرد. فاصله ی این دو نگاه، هزار سال نوری هم بیشتر است! از اسب کمتریم؟ به دخترت بگویی که دامن کوتاه نپوشد تا بابا فلان جورش نشود؟!
پ) برای من که عاشق چشمهای بیپناه اسبها هستم، همیشه سوال است که آیا اسبها میدانند که بعد از پایان مسابقه ای فاتحانه، باید به اتاقکی بروند که یک مادیان ناآشنا با پرداخت میلیونی صاحبش انتظارش را می کشد؟ بعضیها میگویند بله...آنها میگویند اسبها خودشان متوجه میشوند که چه خبر است؛ بعضیها که غریبه تر اند، دهدقیقهای اما بعضی هم بیشتر از چند روز طول میکشد تا خودشان را آماده کنند، اگر با هم بزرگ شده باشند گاهی این مفاهمه به نتیجه هم نمی رسد!؟ اما هر چه هست یاد روزهایی خوشی که ترکمنهای قدیمی، به اسبهایشان، عسل و تخممرغ و روغن حیوانی و کره گاومیش میدادند تا اسب قوت بگیرد، بعدها جای کره و عسل با شیره و افیون و این آخریها با آمپولهای گرانقیمت خارجی پر شد. اسب اگر زبان سخن داشت او نیز دوست میداشت به گذشته رجعت کند. به بیابانها و ایلخیها. به عسل اصل ترکمنصحرا. اسب هم بالاخره نوستالژی دارد دیگر، غریب و آشنا سرش می شود. خواهر و مادر دارد...
ت) تبصره ماده 27 در اولین مصوبه از این قرار است که “ازدواج چه در زمان حضانت و چه بعداز آن فی مابین سرپرست و طفل ممنوع می باشد.”. دومین مصوبه مجلس تبصره ماده 27 را این گونه تغییر داده است که “ازدواج چه در زمان حضانت و چه بعداز آن بین سرپرست و فرزندخوانده ممنوع است مگر این که دادگاه صالح پس از اخذ نظر مشورتی سازمان، این امر را به مصلحت فرزند خوانده تشخیص دهد. دم مجلسی ها گرم...
به طور خاص یکی از اشکالاتی که به دنیای غرب گرفته می شود تجاوز جنسی “پدرخوانده”ها به “دخترخوانده”هاست که البته به لحاظ قانونی تجاوز شناخته شده و پیگرد قانونی دارد، و هم از لحاظ فرهنگی و هم اجتماعی تقبیح می شود. چه گونه امکان دارد در جمهوری اسلامی که اساس آن تقابل با ظلم است و همه نفوس متعلق به خدا هستند و حرمت دارند و “قتل یک نفس گویی کشتار همه انسان هاست” قانونی به تصویب برسد که این ظلم آشکار را موجه کند؟ قانونی که نه تنها ارتباط جنسی با اطفال را ممنوع و محکوم نمی کند، و نه تنها آن را تجاوز و خشونت جنسی با اطفال ندانسته و برای مرتکب شونده مجازات تعیین نمی کند، بلکه آن را مجاز شمرده و راه کار قانونی آن را هم باز می کند.
ث) دروغ که روز روشن آمد و جای اخلاق را گرفت، خودمان را به نفمیدن و کوری زدیم. بقول سیدمهدی شجاعی:
« امروزه دروغ سکه رایج کشور است، افراد با دروغ رشد میکنند و کسی که این سکه را ندارد دچار انزوا میشود. وقتی یک مقام ارشد اجرایی دروغ بگوید این اخلاق به بخشهای دیگر جامعه تسری پیدا میکند ونتیجه این میشود که برسیم به این وضعی که امروز شاهد آنیم. وقتی شاهد هستیم که امروز ارزش و ضدارزش جای خود را عوض میکند، شک نکنید که سراشیبی سقوط در کشور آغاز میشود که شده است. افرادی پستهای فرهنگی و اجرایی را بر عهده دارند که بویی از فرهنگ نبردهاند. با شخص وزیر در این رابطه صحبت کردم، اما متوجه شدم گویا ایشان خیلی اهل این حرفها و در جریان موضوع نیستند. یعنی اگر ایشان را جای وزیر نفت و با کشاروزی هم میگذاشتیم، فرقی نمیکرد.» (14 مهر1390)
ج) ما آنقدر الاغ تشریف داریم که نفهمیدیم به چشمانمان عینک سبزرنگ زده اند تا علف خشک را یونجه فرض کنیم؛ مگر گوش دراز چه ایرادی دارد؟
رضا ملک زاده