دادگاه

زوجی است که به صورت صیغه‌ای با هم زندگی کرده اند و اکنون آمده اند از هم شکایت کنند!

در یکی از روزهای ابری و بارانی  در دادگاه، پیرمرد و زن میانسالی توجهم را جلب کردند. به دلیل سن و سال بالایشان باور شکایت و جدایی آنها برایم سخت بود به نزدشان شان رفتم و ماجرا را جویا شدم . پیرمرد گفت: من این خانم را چند سال پیش با مهریه 10 سکه طلا صیغه کردم و قرار گذاشتیم صیغه‌مان پنهانی باشد و کسی از این موضوع باخبر نشود.

تا مدتی پیش که تاریخ صیغه نامه ما به اتمام رسید و ما دوباره آن را تمدید کردیم. مدتی بعد از تمدید کردن صیغه‌نامه، اخلاق خانم به کلی تغییر کرد و زیر قول و قرارمان زد و برای همه کس جریان صیغه مان را تعریف کرد و هر جا که رسید آبرویم را برد و با این کارش آرامشم را سلب کرد. حالا من آمده‌ام و از ایشان به دلیل این‌که آبرویم را برده است شکایت دارم.

حس کنجکاوی‌ام درباره این که چرا این خانم تصمیم گرفته است که زیر قول و قرارش بزند گل کرد و از او در این باره سوال کردم. خانم در جواب به سوالم پاسخ داد: زمانی که با این آقا آشنا شدم به من گفت یک تنها زن مسن دارم و فرزندانم همگی ازدواج کرده‌اند و من خیلی تنهایم. بالاخره با کلی چرب‌زبانی مرا متقاعد کرد که صیغه او شوم. در مدتی که من صیغه این مرد بودم، فقط در اوایل زندگی مشترک، او برایم یک انگشتر خرید و دیگر هیچ خرج و مخارجی به من نداد.

حتی ما در این مدت در خانه‌ای که متعلق به من بود زندگی می کردیم و از حقوقی که از محل کارم می‌گرفتم خرج می کردم و زندگی‌را می‌گذراندم و حتی گاهی اوقات به او کمک مالی هم می کردم. تا این‌که چند وقت پیش من به همسرم شک کردم و بعد از تحقیق و پرس و جو متوجه شدم این آقا به غیر از همسر رسمی خود و من، 4 زن صیغه‌ای دیگر هم دارد و خیلی جالب این‌که ایشان فقط با خانم‌هایی که مشکل مالی ندارند و از نظر مالی پوندارند ازدواج می‌کند تا بتواند مشکلات خودش را حل کند.

این زن با عصبانیت ادامه داد: این آقا با احساسات من و 4 زن دیگر بازی کرده است و من تازه فهمیدم که چرا اصرار دارد صیغه ما مخفی باشد و کسی از این موضوع باخبر نباشد چرا که به راحتی بتواند به تعداد همسران خود اضافه کند.

اینک من هم تصمیم گرفتم هم مهریه‌ام را بگیرم و هم آبرویش را ببرم تا یک درس درست و حسابی هم برای او شود و هم برای بقیه مردهایی که هوسباز هستند و با احساسات ما زنان بازی می‌کنند.